مينويسم که يادم بماند اين روزها را.
شرايط سختي که مردمم با آن دست و پنجه نرم ميکنند.
خيلي ها منتظر يک اتفاق خوب. خيلي ها نااميد از سروسامان يافتن اين وضع و مايوس از کساني که روزي به آنها اميدداشتن.
بعضي پشيمان از انتخاب شان و بعضي همچنان با غرور نابجا انگشت اتهام به سوي همه دراز کرده اند
همه ولي جز صبر کاري نميکنند که نميتوانند کاري کنند و نميگذارند کاري کنند که خشک و تر را با هم ميسوزانند . چه اغتشاشگر چه معترض و منتقد.
در اين ميان بعضي دولتمردان از آب گل الود ماهي ميگيرند و بعضي با جيغ و داد و هوار و تظاهر، گويي بزک سياسي راه انداخته اند براي مردمي که ديگر به سختي باور ميکنند.بعضي هم سکوت و
مينويسم که يادم بماند آيا بعدها مردم نتيجه ي اين همه صبرشان را خواهند ديد؟ يا سالها شاهد اين اوضاع و سکوت هاي مصلحت اميز همچنان خواهيم بود.
پ ن: اگر فکر ميکنيد رييس جمهور کاره اي نيست توي اين مملکت پس خواهشا راي هم نديد! الانم اين حرفا رو نزنيد.
يا مهدي.
درباره این سایت